یادداشتی از ابراهیم یزدی فعال دانشجويي دوره ملي شدن صنعت نفت درباره 16 آذر.
اعتراضات دانشجويي 16 آذر سال 32 در اعتراض به ورود نيکسون معاون رئيس جمهور امريکا به ايران و نيز برقراري مجدد روابط ديپلماتيک ايران با انگلستان که دکتر محمد مصدق آن را قطع کرده بود، برگزار شد.
کميته نهضت مقاومت ملي دانشگاه تهران که آن زمان من مسووليت هماهنگي هاي آن را برعهده داشتم دانشجويان را در اعتراض به اين وقايع دعوت به اعتصاب و اعتراض کرد. تظاهرات از شنبه 14 آذر در اکثر دانشکده ها آغاز شد اما هيچ کس باور نمي کرد دولت کودتا بي هيچ ترس و واهمه يي دست به کشتار دانشجويان بزند.
هرچند سرلشگر باتمانقليچ رئيس ستاد مشترک ارتش شاهنشاهي در هفته هاي پيش از آن و پيش از تظاهرات 21 آبان در اعتراض به محاکمه مصدق خط و نشان کشيده بود که اگر لازم باشد براي حفظ نظام شاهنشاهي يک ميليون نفر را هم خواهد کشت اما بازداشت هاي گسترده و تبعيدهاي معترضان 21 آبان و کشتار 16 آذر سال 32 بر اراده دانشجويان و مردم براي ادامه مبارزه عليه ظلم و استکبار خللي وارد نکرد بلکه آنها را مصمم تر کرد و 16 آذر و دانشجويان به خاک و خون غلتيده اش نقطه عطفي بودند براي آنکه جنبش دانشجويي ايران پا بگيرد و در تمام سال هاي پس از آن به مبارزه عليه استبداد، ظلم و ناراستي بپردازد.
در آن زمان دانشجويان در واکنش به برقراري روابط با انگلستان و سفر معاون اول رئيس جمهور کشوري که در ايران کودتا کرده بود به اعتراض برخاستند . جنبش دانشجويي از آغاز تا به امروز هيچ گاه سبقه يي طبقاتي نداشته بنابراين هرگز تنها به دنبال منافع و خواست هاي خود نبوده است. دانشجو و جامعه دانشجويي معرف کل جامعه و تمام طبقات اجتماعي است و اين به آن معنا است که رابطه يي تنگاتنگ ميان دانشجويان و مردم وجود داشته و وجود خواهد داشت.
هرچند ويژگي متمرکز بودن دانشجويان و شور جواني آنان سبب مي شود دانشجو در طرح مطالبات مردم همواره حالتي آوانگارد و پيشتاز و پيشرو داشته باشد با اين حال مطالبات جنبش دانشجويي همواره معرف مطالبات در سطح کلان و ملي است. با اين حال جنبش دانشجويي و نهادهاي معرف آن بايد همواره چند نکته را در ادامه راه خود در نظر داشته باشند؛ اول آنکه رابطه خود را با مطالبات کلان و با جنبش هاي ديگر به طور شفاف مشخص و براي خود وظايفي در حد و سطح مشخص خود تعريف کنند. دوم آنکه آگاه باشند به اينکه مطالبات کلان نبايد جنبش دانشجويي را از طرح و پيگيري مطالبات صنفي بازدارد و نيز اين مساله مهم که درگيري با مسائل روزمره نبايد موجب غفلت از ارتقاي سطح دانش سياسي و فکري دانشجويان شود.
جنبش دانشجويي ويژگي مدني دارد. يک جنبش مدني ضمن حفظ هويت خود بايد با ساير نيروها و گروه هاي دانشجويي به تعامل بپردازد چنان که امروز بسيج دانشجويي يک واقعيت غيرقابل چشم پوشي است که نبايد نگاه و داوري مطلق گرايانه نسبت به آن داشت در حالي که ايجاد تعامل و گفت وگو با آنان براي مدني کردن روابط دروني دانشجويان ضروري است. 16 آذر روز دانشجو است، بايد روز دانشجو هم بماند.
اگرچه اين به معناي جداسازي دانشجويان از کل جامعه نيست اما مردم همان طور که در 16 آذر 32 از دانشجويان حمايت کردند، امروز هم از آنان براي دست يافتن به مطالبات بحق شان حمايت مي کنند. تجارب تاريخي نشان داده اند برخوردهاي سلبي و خشونت در برابر جنبش هاي دانشجويي تنها آنها را به سمت راديکال شدن سوق مي دهد بنابراين اميد همه آنها که در گذشته و اکنون سهمي در جنبش دانشجويي ايران داشته اند اين است که دانشجويان سبقه مدني خود را حفظ کنند و از چارچوب هاي مسالمت آميز خارج نشوند و در مقابل دولتمردان و مسوولان از برخوردهايي که متاسفانه هرازچند گاه مشاهده مي شود، بپرهيزند زيرا چنين برخوردهايي نه به مصلحت نظام است و نه قانوني؛ برخوردهايي که تنها نتيجه اش کنترل ناپذيري و گسترش اعتراض ها است.